چند سالی از ازدواجشان میگذشت اما چیزی بینِشان عوض نشده بود ، هنوز هم توی مهمانی ها کنار هم می نشستند و همدیگر را با اسم های خاص صدا میزدند ، وقتِ نماز که میشد باهم وضو میگرفتند و نمازشان را میخواندند ، رنگِ لباس هایشان را باهم سِت میکردند و جوری بِهَم احترام میگذاشتند که فکر میکردیم دارند فیلمِ "ما خیلی خوشبختیم" را بازی میکنند .
اوایل ازدواجشان این چیزها توی خانواده عادی نبود ، یعنی همین عزیزم و جانم گفتن ها یکجوری غیرمعمول جلوه میکرد که وقتی همدیگر را صدا میزدند بزرگترها و کوچکترها چند لحظه ای به کٌما میرفتند انگار!!!
البته بماند که جوان ترها عشق میکردند و ازین زوج برای خودشان الگویی می ساختند اساطیری ...
روزی که برای اولین بار آمده بودند خانه ی مادربزرگ خوب یادم هست ، چند باری که توی جمع حرف از عشق و دوست داشتن شد همه سرخ و سفید شدند اما آنها معتقد بودند عاشق بودن را باید فریاد زد و از عشق ورزیدن خجالت نکشید ، بعد هم با تحمل تمام چشم غره ها و پِچ پِچ ها تویِ یک بشقاب غذا خوردند و مهربانانه به همه مان یاد دادند باید آنقدر عاشق باشیم که چشممان به دیدنِ خوشبختی و عشق عادت کند ، که یادمان بماند جشنِ سالگرد ازدواج گرفتن کار بی معنی و لوسی نیست و میشود گاهی توی جمع به عاشق بودن اعتراف کرد و اسم زن ذلیل و مرد ذلیل را یَدک نکشید و محکوم به تظاهر کردن نشد...
حالا که خیلی ها بخاطر دیدن ازدواج های ناموفقِ آدم هایِ اطرافشان از تشکیل زندگی میترسند دارم فکر میکنم بودنِ زوج های خوشبختی که باعث تغییر نگرِش آدم میشود ، چقدر تویِ هر خانواده ای لازم است..!
.......
باید چالش تازه ای
به چالش هایِ دنیا اضافه کنیم
و اسمش را بگذاریم
"ما زوج خوشبختی هستیم"
آنوقت شاید
یک چیزهایی تویِ این دنیا عوض شَوَد!!
#نازنین_عابدین_پور#لواشک_آلو_مهنا_پزون آلوهارو رو با یک استکان اب روی شعله گذاشتم وقتی الو ها له شدن اونا رو از صافی رد کردم و سینی رو چرب کردم تهش پلاستیک پهن کردم ریختم و گذاشتم تو آفتاب تا خشک شد😋😋😋
#لواشک#ترش#خوشمزه#
...